پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
آیت‌الله نورمحمدی

تمام ‌کارهای آقای بهجت اعم از سکوت و کلامش، برخورد و تواضعش؛ فروتنی و زهدش؛ نظم و ترتیبش؛ همه و همه برای دیگران درس‌آموز و سازنده بود.

اختصاصی خبرگزاری حوزه/ در محله نیروگاه قم؛ اهالی 20 متری امام حسین(علیه السلام) چهره مردمی و محبوب آیت الله نورمحمدی را به‌خوبی می‌شناسند؛ سال‌هاست که کمالات معنوی و اخلاقی استاد را دیده‌اند.

عالمی از سرزمین نجف‌آباد که در نجف به تحصیل معارف نمود و سال‌ها در محضر بزرگانی چون مرحوم آیت‌الله العظمی خویی و اهل معارفی چون مرحوم سید هاشم حداد (ره) به خوشه‌چینی پرداخت؛ استاد پس از مراجعه از نجف به قم آمدند و سال‌ها در مجالس انس مرحوم آیت‌الله بهجت نیز حضور داشت.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه به مناسبت سالگرد رحلت بهجت عارفان به محضر آیت‌الله نور محمدی رسید و نَمی از دریای خاطرات این فقیه فقید را به دوستداران اخلاق و معنویت تقدیم می‌کند.

* آشنایی شما با آیت‌الله بهجت به چه زمانی برمی‎گردد؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

بنده حدود چهار سال قبل از اعلام مرجعیت مرحوم آیت‌الله بهجت، ارتباط و به منزل ایشان رفت‎وآمد داشتم. در آن زمان به دلیل عدم مشغله مرجعیت، فراغت بال بیشتری داشتند و مجالس انس ایشان بسیار روحانی و سازنده بود.

* حال و هوای جلسات چگونه بود؟

غالباً داستان‌هایی از علمای گذشته یا مسائل فقهی بیان می‌کردند. مطلب مهم در مورد ایشان این بود که در طول این مدت به‌هیچ‌عنوان عملی یا قولی که زننده باشد یا درخواستی که بوی توهین بدهد؛ ندیدم و این خیلی عجیب است. چراکه حتی اشخاص ظاهرالصلاح نیز ممکن است در طول مدت مصاحبت با دیگران لغزشی از آنها سر بزند اما ایشان این‌گونه نبودند.

* ویژگی منحصر به فرد ایشان را چه می‎دانید؟

تمام ‌کارهای آقای بهجت اعم از سکوت و کلامش، برخورد و تواضعش؛ فروتنی و زهدش؛ نظم و ترتیبش؛ همه و همه برای دیگران درس‌آموز و سازنده بود. به‌جز خوبی و تواضع به ‌تمام معنا به‌ عنوان یک عالم با عمل، چیزدیگری مشاهده نکردم.

* ویژگی منحصر به فرد آقا را چه می‎دانید؟

بسیار بی‌ادعا بودند. در نجف اشرف هنوز مرحوم آیت‌الله بهجت را ندیده بودم، مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی(ره) که از شاگردان مرحوم قاضی و به قول برخی وصی ایشان هم بوده نقل می‌کردند: "آقای بهجت به مجلس مرحوم آقای قاضی می‌آمدند، از ایشان معارف و علوم عرفانی را فرا می‌گرفتند و در دوره‌های اول درس آیت‌الله خوئی(ره) حاضر می‌شدند. ایشان در مدرسه آقا سید کاظم یزدی حجره داشتند، صبح به درس می‌رفتند و بعد از اتمام درس به حجره برمی‎گشتند و جالب اینکه تا روز بعد بیرون نمی‌آمدند. تا این حد مواظب کارشان و عزلت و عبادت و ذکرشان بودند. در این مدت حتی یک کلمه از خودشان تعریف نکرده و مدعی چیزی نشدند. از کراماتشان صحبتی به میان نیاوردند و از تمام جهات وارسته و زاهد و بی‌آلایش و بی‌هوا و هوس بودند.

* کمالاتی که در آیت‌الله بهجت(ره) قابل‌مشاهده بود را چگونه توصیف می‌توان کرد؟

اگر یک انسان ،منزه و مهذب از صفات نفسانی نشده باشد، در طول زمان ظهور و بروز می‌کند. انسانی که خودساخته نباشد، بعد از مدتی اگر جایی برخورد ناملایمی دید؛ قوه غضبیه او شعله‌ور می‌شود و حالت منیت او گل می‌کند. اما انسانی که خودش را ساخته از همین استمرار زمان که بنده با ایشان مصاحبت داشتم و هیچ‌چیزی جز خوبی ندیدم دلیل بر کمال و مهذب بودن ظاهر و باطن و به تمام جهات ایشان است.

* مرحوم آیت الله بهجت(ره) در کسب کمالات اخلاقی و عرفانی طالبان این معارف و طلاب علوم دینی را بیشتر به چه نکته‌ای توجه می‌دادند؟

بسیار به تحصیل علم و کسب کمالات علمی و اخلاقی توصیه می‌کردند و از رکود تحصیلی تأسف می‌خوردند، یک‌وقتی این جمله را فرمودند ؛ تبریز آن‌قدر علمای صاحب‌کمال داشت که طلاب آنجا احتیاج به قم آمدن و نجف رفتن نداشتند و علمای تبریز برای طلاب آن حوزه کافی بودند. طلاب را به تحصیل علم و کمال تشویق می‌کردند.

* اگر بخواهیم در مسیر اهل‌بیت(ع) و شاگردان این خاندان امثال آیت‌الله بهجت و دیگر بندگان صالح خدا قدمی برداریم باید چگونه عمل کنیم؟

انسان اگر می‌خواهد در مسیر مرحوم آیت‌الله بهجت حرکت کند؛ باید به وظایف خودش بر طبق شریعت به‌خوبی عمل نماید. این توصیه هر عالم و مبلغ و توصیه ائمه علیهم‌السلام است که انسان به شریعت عمل کند، چله‌نشینی و اوراد ،مربوط به زمانی است که انسان استاد کاملی پیداکرده، قابلیت او را ببیند و از دستور او نتیجه حاصل شود. البته استثنائاتی هست که همه‌جا به دست نمی‌آید و پیدا نمی‌شود.

کتاب "منیه المرید" برای طلاب بهترین کتاب است که از قول مرحوم میرزای شیرازی، صاحب فتوای تنباکو نوشته‌اند، "چقدر سزاوار است که اهل علم متخلق و مهذب شوند به آداب این کتاب". بنابراین سزاوار است که در تمام مدارس، مطالب این کتاب گفتگو و بر طبق آن عمل بشود؛ همچنین کتاب "زاد السالک" عالم عارف عظیم الشان مرحوم فیض کاشانی مورد توجه قرار بگیرد چراکه ایشان با آن سعه علمی و اطلاعات عمیق از مجموعه آیات و روایات 25 امر را استخراج کرده است و به آن توصیه نموده است. رعایت همین مسائل است که اگر انسان عمل کند، به‌حسب قابلیت و نیت او استعدادش به درجات عالیه می‌رسد.

* جایگاه فقهی و روش تدریس مرحوم آیت‌الله بهجت را چگونه یافتید؟

فقه ایشان ساده و همه‌ فهم بود، خیلی اشکال نمی‌کردند. مدتی جواهر را تدریس می‌کردند. شیوه تدریس ،این‌طور بود که جواهر را می‌خواندند و عبارات آن را تحقیق می‌کردند.

مصاحبه کوتاه ما با آیت‌الله نور محمدی به اتمام رسید و به خاطر کسالت و ضعف پیری استاد به همین مختصر اکتفا کردیم، اما فرزند ایشان حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدحسین نور محمدی در حاشیه این گفت و گو به بیان خاطراتی از سال‌های ارتباط با آیت‌الله بهجت پرداخت:

مداومت به زیارت عاشورا

دهه 60 بود که بنده تازه ‌وارد دبیرستان شده بودم و شنیدم که بزرگواری در نمازش حال عجیبی دارد، برایم جالب بود که ایشان چه شخصیتی است و این باعث شد که به مسجد مرحوم آیت‌الله بهجت بروم. بسیار به آقای بهجت علاقه‌مند شدم و سعی می‌کردم که مجلس ایشان را درک کنم.

روزهای جمعه قبل از ظهر، مرحوم آیت‌الله بهجت در منزلشان مراسم روضه‌خوانی داشتند و این مربوط به قبل از مرجعیت ایشان بود. می‌دیدم مرتب مشغول زیارت عاشورا هستند و باکسی صحبت نمی‌کنند. جلوی در می‌نشستند و دائم‌الذکر بودند و زیارت عاشورا را با صد لعن و صد صلوات می‌خواندند.

رسیدن به کمال با اعمال غیر شاقه

آقای بهجت بسیار خوش‌برخورد و خنده‌رو بود، اگر کسی با ایشان ارتباط داشت متوجه می‌شد ،شوخ‌طبع است و با برخورد خوبی مواجه می‌شدند. در همان روزهای قبل مرجعیت، شب جمعه‌ای در محله گذر خان ایشان را دیدم و گویا از مجلس ختمی می‌آمدند. اطرافشان خلوت بود، خوشحال شدم و نزد ایشان رفتم و گفتم: می‌گویند اگر انسان می‌خواهد به کمال برسد باید استاد داشته باشد.

ایشان همانند اینکه می‎خواهد مطلبی را به کودکی یاد بدهد، بگونه‎ای ساده فرمودند: "شما همان چیزی را که بلد هستی عمل کن، خدا مطلب بعدی را به شما یاد می‌دهد. مثل کسی که می‌خواهد از پله بالا برود، باید پله‌پله بالا بروی. استاد ،خود خداست و خدا شمارا راهنمایی می‌کند".

پشیمان می‌شوی!

برخی سعی می کنند مرید پروری کرده و مردم را گرد خود آورند، یعنی ادعای استادی دارند. به چنین فردی که اکنون نیز در قید حیات است و حتی بعدها در آن زمان از مسایل اعتقادی منحرف شده بود برخوردم. روزی به بنده گفت؛ به فلان مکان بیا و امام زمان(عج) نیز آنجا تشریف می‎آورند. به گفته وی، در آن محل حاضر شدم ولی چیزی مشاهده نکردم. درحالیکه ادعا می کرد آقا تشریف آوردند و شما ندیدید.

من ناراحت شدم و خدمت مرحوم آیت‌الله بهجت رسیدم. شکایت کردم و گفتم کسی است که افراد را اطراف خودش جمع می‌کند و چنین ادعایی دارد! بسیار محزون شده و مکرر گفتند: "به او بگو پشیمان می‌شوی، دست از این کارها بردار". فرمایشات آقای بهجت را به آن آقا منتقل کردم. بعدها با چشمان خود دیدم که آن آقا گرفتار مشکلات اعتقادی، سپس گرفتار مسائل اقتصادی شد، منزوی گردید و به‌جایی هم نرسید.

زنبیل دعا!

مرحوم آیت‌الله بهجت عالمی زاهد و بسیار ساده‌زیست بودند. در منزل و اتاق ایشان زیلوهایی پهن‌شده بود که قسمت‎هایی از آن از بین رفته بود. گمان کنم متعلق به چهل سال قبل بود. آن موقع ، مرجع نبودند اما بعد از مرجعیت شان هم وضع همین‌گونه بود، حتی با رفت‌وآمدهایی که اقتضای مرجعیت ایشان بود زندگی‎شان عوض نشد و درعین‌ حال اهل بخشش و بذل بودند.

روزی به منزل آقا رفتم. مشغول قرائت بیتی به مضمون «دوستان را کجا کنی محروم *** تو که با دشمنان نظر داری» بودند و آن را با آهنگ ملایمی زمزمه می‌کردند.

سپس در همان حال، مبلغ محسوسی را به‌عنوان شیرینی ازدواج به بنده دادند. عرض کردم اگر کاری از بنده ساخته است، در خدمتم. با حالتی طنزگونه فرمودند: "از این در که خارج شدی، داخل گذر خان می‌شوی. زنبیلی برمی‌داری و مقداری دعا برای من می‌فرستی که سخت محتاج آن هستم"(!).

توجه خاص آیت‌الله بهجت(ره) به اطرافیان

بعد از مرجعیت چون جمعیت زیادی به دیدن ایشان می‌آمدند ،دیگر در منزل برنامه نداشتند و مجالس روضه‌ را در مسجد برگزار می‌کردند. با این‌ حال توجه خاصی به همه افراد حاضر در مجلس داشتند، گاهی به فردی اشاره می‌کردند و مخفیانه وجهی به آن می‌دادند. با آنکه مشغول ذکر و دعا بودند، گاهی به افرادی خیره می‌شدند و گویی تمام وجود او را می‌خواند.

برخی از دوستان ما با مرحوم آیت‌الله بهجت رفت‌وآمد نزدیک داشتند و بسیاری برای تماشا می‌آمدند، اما بسیاری از افراد با یک نماز جماعت ایشان منقلب و مرید می‌شدند.

یک شخصیت استثنایی بود که در عین آن حالات معنوی، متوجه احوال مردم بودند منزلشان ، وجه زیادی برای ایشان می‌آمد ،اما در زندگی وی تغییری به وجود نمی‌آمد. منزلشان صندوقی مخصوص سادات بود.

تربت شفاست، دعا نمی خواهد...

من حدود پانزده سال داشتم و والده ما به بیماری سختی مبتلا شدند که دکتر ایشان را جواب کرد. قدری تربت تهیه کردم و با آن سن کم به منزل مرحوم آیت‌الله بهجت مراجعه و عرض کردم مادرم بیماری سختی دارد و تربتی آورده‌ام که شما دعایی بر آن بخوانید. ایشان فرمودند: "تربت دعا نمی‌خواهد، تربت شفاست و فقط حمدی بر آن بخوان". خودشان نیز دعایی کردند و گفتند "اصلاً نگران نباش، این تربت را با آب حل کن و به مادرت بده. خیالت راحت باشد که انشاءالله مادرت خوب می‌شود".

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha